آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

201 - سفر به اروپا1(ایتالیا)(10/04/1394)

روز پنج شنبه دهم تیر بعد از کلی تلاش برای گرفتن ویزا بالاخره موفق شدیم و ویزاها تو فرودگاه بدستمون رسید البته با یک روز تاخیر! یک سفر 10 روزه با تور دالاهو به اروپا شامل رم, ونیز , بارسلون و پاریس! پروازمون مستقیم نبود!ساعت حدود 11 شب با پرواز قطری به فرودگاه دوحه رفتیم. بعد از چندین ساعت توقف ساعت 7 صبح راهی رم شدیم و در فرودگاه لئوناردوداوینچی فرود اومدیم!   آترینا در فرودگاه دوحه   شب تا نزدیکی صبح رو در فرودگاه گذروندیم. سرویس های خنک کنندشون خیلی قوی و هوا بسیار سرد بود!                     &n...
30 تير 1394

200 - کاخ گلستان(13/03/1394)

روز چهارشنبه 13 خرداد ما به اتفاق عمو بهرام اینا پروژه بازار(رستوران مسلم + کاخ گلستان) رو مجددا اجرا کردیم! دفعه قبل پژواک گل درگیر درس بود نتونست با ما بیاد ولی این بار ما رو همراهی کرد و خیلی هم خوشش اومد!  حدود ساعت یک برای خوردن ناهار به رستوران رسیدیم و جالب بود که هنوز شلوغ نشده بود و در آرامش ناهار خوردیم! هوا بسیار گرم بود و برای رفتن به کاخ کمی مردد بودیم که نهایتا قرار شد بریم! به آترینا در جوار پارمیس خیلی خوش گذشت! به نظر می رسه به بابایی و عمو بهرام هم خیلی خوش گذشته باشه! آترینا در حال وارد شدن ! تفاوت این بازدید با گردش ق...
30 تير 1394

199 - جشن فارغ التحصیلی پیش دبستانی آترینا(10/03/1394)

و بالاخره فارغ اتحصیلی آترینا از دوره پیش دبستانی! روز یکشنبه 10 خرداد برای مراسم فارغ التحصیلی آترینا گلی به مدرسه دعوت شدیم!   قرار بود بچه ها با روپوش , شومیز , جوراب شلواری سفید و تل سبز به اجرای مراسم بپردازن! یک بادکنک هلیومی که آرزشون رو روش نوشتن با خودشون بیارن تا به هوا پرتاب کنند! بچه ها با شعر انگلیسی , فرانسه و چندین شعر زیبا به اجرای مراسم پرداختند که از دفعات قبل خلاصه تر بود! در پایان مراسم در سالن ورزش به پذیرایی با شیرینی چایی شربت و اسنک و ساندویچ پرداختند و بچه ها با مربیه عکس گرفتند! آترینا به همراه الهام جون و ثمره جون که آترینا عاشقانه دوستشون داره! ...
30 تير 1394

198 - نامزدی عمو محمد(31/02/1394)

پنج شنبه 31 اردیبهشت آترینا گلی با کل اعضای خانواده پدری راه افتادیم به سوی شمال شهر زیبای تنکابن برای مراسم خواستگاری و بله برون عمو محمد و خاله المیرا!   گرچه ساعت 5 صبح راه افتادیم ولی چون شنبه مصادف با ولادت حضرت علی تعطیل بود جاده بسیار شلوغ بود و ما از ابتدای جاده چالوس برگشتیم تا از اتوبان قزوین رشت به سمت تنکابن برویم. منجیل صبحانه خوردیم و آترینا و سروش کمی بازی کردند! حدود ساعت 3 بعد از ظهر به تنکابن رسیدیم. خانواده به ویلایی که در ابتدای شهر اجاره کرده بودن رفتند و ما هم رفتیم تا به عمو بهرام اینا ملحق بشیم! تولد خاله نیکا و پارمیس خوشگله! ما تا عصر جمعه رو ب...
30 تير 1394

197 - رستوران سنتی باران(26/02/1394)

روز جمعه 26 اردیبهشت بابایی آترینا دو تا از دوستاشو به رستوران سنتی باران دعوت کرده بود! آقایان دکترها شاه محمدی و زبرجد.به مناسبت بازگشت دکتر زبرجد از استرالیا! آترینا گلی هم کلی با الینا و ایلیا بچه های عمو بهنام بازی کرد! خیلی بهشون خوش گذشت !از موزیک زنده رستوران هم کلی لذت بردن! بابایی و عمو بهنام ...
30 تير 1394

196 - جشن سفیران مهر (16/02/1394)

روز چهارشنبه 16 اردیبهشت روز جشن پدربزرگ مادربزرگا در مدرسه بود. بابا جون و بابا حاجی با هم تو جشن شرکت کردن! مامان ایران حالش خوب نبود و نتونست بیاد.   بچه ها روی سن در سالن آمفی تئاتر برای پدربزرگ و مادربزرگ ها مراسم اجرا کردن , مراسم پذیرایی , معرفی مسن ترین پدربزرگ و مادربزرگ و در نهایت اهدای یک جلد کتاب شعر دیوان حافظ! ...
30 تير 1394

195 - سفر به شمال (10/02/1394)

پنج شنبه دهم اردیبهشت آترینا گلی به همراه مامان ایران , بابا حاجی ,  عمو غلامرضا , عمو محمد و عمه سمیه و خانواده محترمشان راهی شمال (تنکابن) شدیم برای مراسم بله برون عمو محمد و خاله المیرا! چون شنبه 12 اردیبهشت مصادف با روز پدر و ولادت حضرت علی و تعطیل بود جاده بسیار شلوغ بود. از مسیر جاده چالوس رفتیم و به علت شلوغی دور زدیم برگشتیم و از جاده قزوین رشت رفتیم. بین راه در منجیل توقف کردیم و صبحانه خوردیم! آترینا و سروش ما قرار بود به ویلای عمو بهرام اینا بریم و بقیه به ویلای اجاره ای نرسیده به تنکابن! برای ناهار ما به عمو بهرام اینا ملحق شدیم و کباب خوردیم! بعد از...
30 تير 1394

194 - گشت و گذار در سعدآباد(28/01/1394)

روز جمعه 28 فروردین به اتفاق دایی نیما و خاله نسترن برای پیاده روی به محوطه سعدآباد رفتیم.   هوای بسیار دل انگیزی بود و ما کلی پیاده روی کردیم! هرچند که اترینا گلی خسته شده بود! نمایشگاهی از مراسم و آیین زرتشتیان هم برگزار شده بود که بازدید کردیم و آترینا گلی خوشش اومد! ناهار رو هم در فودکورت پالادیوم برگزار کردیم!       ...
30 تير 1394

193 - برج میلاد با دوستان(14/01/1394)

عصر روز 14 فروردین به اتفاق عمو بهرام و عمو سید و خانواده راهی برج میلاد شدیم! بچه ها در محوطه! در ورودی برج کمی منتظر شدیم تا بلیت بگیریم!برنامه هایی در محوطه به خاطر نوروز در حال اجرا بود! خاله نیکا اینا چایی  و شیرینی آورده بودن که در گنبد آسمان خوردیم و خیلی چسبید! خانوم نقاش در حال نقاشی چهره آترینا گلی! خیلی بامزه بود آترینا تصویر نقاشی شده اش رو زده بود زیر بغلش و راه می رفت برای همه خیلی جالب بود و کلی ابراز احساسات می کردند! آترینا در موزه مشاهیر! شام رو هم در فود کورت برج برگزار کردیم! بچه ها همه متقاضی دیزی بودن که تم...
30 تير 1394

192 - سفر به کوش آداسی(02/01/1394)

بامداد روز دوم فروردین آترینا گلی با مامانی و بابایی به اتفاق عمو حمید و خانواده, عمو غلامرضا , دایی نیما و خانواده محترم دکتر اخیانی دوست بابایی راهی کوش آداسی شدند.  هتل کرومار محل اقامت ما در کوش آداسی صبح زود پس از حدود 3 ساعت پرواز در فرودگاه عدنان مندرس ازمیر از هواپیما پیاده شدیم. آترینا و باران در هواپیما از طرف تور با اتوبوس به دنبالمون اومده بودند. حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا به شهر زیبای کوش آداسی رسیدیم.اتاقها رو بعد از صرف صبحانه و کمی گشت و گذار در محوطه زیبای هتل تحویل گرفتیم! دریای فوق العاده آروم و خوش رنگی بود.   ...
2 تير 1394
1